دلتنگی و بیقراری من

نمیدونم از کجا شروع کنم

از ذوقی که دارم برای دیدنش

از استرسهایی که دارم که نکنه منو نخواد

از دلتنگیایی که نفسما میگیره چون صداشو نشنیدم

از دوست داشتنم که هر روز منو تشنه اون میکنه

از حرفایی که توی دلمه و زجرم میده

از عذابی که میکشم از روزی که دلشا شکستم و اون منو بخشید

از چی بگم

دارم دیوونه میشم

چرا نمیتونم داد بزنم و خودما خالی کنم

چرا همش بغض و گریه دارم

چرا شرایطم جوریه که نمیتونم همین الان با خانوادش حرف بزنم

چرا سرگردونم

بعد چند روز بخوای صداشو بشنوی و زنگش بزنی

بهش بگی مزاحمت نمیشم بعد زنگ میزنم بهم بگه هر طور راحتی

دلم اتیش گرفت

با چه عطشی همین چندتا کلمه را شنیدم

اما اونقدر دوسش دارم که همینم دلتنگیما کم کرد

خیلی حرفا تو دل پرم هست که نمیتونم به زبون بیارمشون

چون تو کلمه نمیگنجند و من مجبورم فقط اتیششون را تحمل کنم

کاش روز دیدنمون میرسید

اقلا یه دل سیر نگاش میکردم

اونقدر نگاهش میکردم تا اسمون شروع کنه به باریدن

اونقدر نگاهش میکردم که هر چیزی که اطرافمونه دلشون به حال دل تنگ و زخمی من بسوزه و اشک بریزند

اونقدر قربون صدقش برم تا دلم یکم سبک بشه

اره
دوسش دارم

پاکتر از همیشه

عاشقونه تر از همیشه

و تشنه تر از هر لحظه

اونقدر دوسش دارم که هر لحظه جلوی چشمامه و حسش میکنم

اونقدر پاک دوسش دارم که میفهمم حالتش چیه حتی از این را خیلیییی دور

اونقدر عاشقشم که شده قبله من

شده خدایی که میپرستمش

خدایا

اینا را نوشتم که قسمت بدم به حرمت اشکایی که حین نوشتن اینا ریختم

کاری کنی که اونم منو همینقدر دوست داشته باشه

کاری کنی که به هم برسیم و درد دوری را برام کم کنی

کاری کنی که بتونم تمام حس پاکما بهش ابراز کنم

خدایا قسمت میدم

به حرمت اشکایی که مخفیانه ریختم و فقط خودت دیدیشون

قسمت میدم  کمکم کنی




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: